سه شنبه / ۱۳ مهر ۱۳۹۵ / ۰۹:۵۷
سرویس : بازار پخش و توزیع مواد غذایی
کد خبر : ۶۷۸۰۶
گزارشگر : ۱۰۰۸
سرویس بازار پخش و توزیع مواد غذایی
یادداشت از محمدعلی عرفی‌نژاد

سرمایه‌گذاری در صنایع غذایی و ایجاد اشتغال

چه باور کنیم و چه باور نکنیم غذای آینده مثل همان بسته‌بندی است که در سفرهای فضایی در اختیار مسافران هوایی مریخ قرار می‌گیرد.

 می‌دانید در حال حاضر جدا از غذاهای معمول و مرسوم که از سال‌های دور تا امروز به یادگار مانده و با شنیدن نام هر کدام‌شان آب دهان‌مان بی‌اراده مزه‌های‌شان را تعریف می‌کند... چند غذای دیگر در جامعه ایرانی راه باز کرده! ؛ غذاهایی که به‌وسیله رستوران‌دارها روی میزها آمده است. هر کدام از ما بیشترین تولیدات آشپزخانه‌ای را مزه کرده‌ایم، غذاهایی از ایتالیا، انگلیس، امریکا، هند، مکزیک و حتی چین؛ همان سرزمین عجیبی که محصولات و تولیداتش را به گوشه و کنار جهان فرستاده، آنهم با درجه‌بندی‌های مربوط به خود.
در حال حاضر به همت جهان تمام‌دیجیتال به غذاهایی رسیده‌ایم که تا قبل از این حتی فکر کردنش حال‌مان را دگرگون می‌کرد برای مثال آیا به «ملخ» سرخ شده در روغن همراه با سس و ادویه ویژه فکر کرده بودیم؟ سالاد کاهو و هویج‌های کوچک شده همراه با مورچه‌های سیاه صحرایی را تجربه کرده‌ایم؟ غذایی که در المپیک قبلی در بزرگترین رستوران‌های لندن سرو شد، که مورچه‌هایش در جعبه‌های بلوری و پلاستیکی روشن با هواپیما برای مهمانان ویژه افریقایی و حتی عربی بدون فوت وقت با خودروهای گران قیمت درباری به یکی از بزرگترین هتل‌های این شهر و همراه با کارشناسان و آشپزهای ویژه فرستاده شد و در فیلم مستند که از این مراسم تهیه شد، از این غذای پرکالری پرده‌برداری شد و حتی مدیریت شسته روفته هتل به خاطر کسب درآمد بیشتر، همه گارسن‌ها و شف و آشپزها را در یک تمرین حساب‌شده دور میزها نشاند و خود نخستین مورچه‌ها را زیر دندان فشرد، همه را متحیر کرد، مورچه‌هایی که باید زنده و سرحال لابه‌لای کاهوها و گوجه‌فرنگی خردشده راه می‌رفتند و مهمانان سرشناس باید با دو انگشت آنها را زیر دندان به‌طوری قرار می‌دادند که نتواند زبان‌شان را گاز بگیرد، مصرف کباب مار بوآ که دیگر جزو عادی‌ترین و گران‌ترین غذاها قرار گرفته است و امریکایی‌های اصل این تکه‌های گریل شده را همراه با سس تند و فلفلی نوش‌جان می‌کنند که نکند آلزایمر بگیرند، چون معتقدند کباب مار بوآ بهترین غذا با پروتئین بالاست و غیر از پیشگیری از آلزایمر منافع دیگری هم دارد.


خاویار، ماهی سمی و پول زیاد
در این گزارش پول‌درآوردن و کار کردن برای پول و راه‌اندازی کار تجاری را کنار گذاشته‌ایم تا به اینکه چقدر ثروت بین افرادی خاص می‌چرخد و راه‌های پول خرج کردن چگونه است بپردازیم، برای مثال چگونه می‌شود با هزار دلار ناقابل غذاهایی مانند ملخ، مورچه، پا و گردن قورباغه و سالاد مورچه و همچنین سوپ تهیه شده از گوشت نازک نوعی ماهی سمی را خورد که تنها ۵ آشپز در جهان در این زمینه کاربلد و کارکشته هستند و بالاترین مبلغ دستمزد را دریافت می‌کنند. چرا راه دور برویم، هم‌اکنون در رستوران چینی‌ها، ساده‌ترین پیش‌غذا سوپ کبد نهنگ با سبزی‌های دریایی سرو می‌شود و بعد هم همین سوشی معروف که همه اجزایش از برنج گرد نیم‌پز است با ورقه‌ای نازک از ماهی تازه و با سبزی‌های کف اقیانوس و دیگر مخلفات مصرفش آنقدر بالا رفته که سوشی‌های آماده در فروشگاه‌های تهران، بندرعباس و شیراز به فروش می‌رسد تا در مهمانی‌های بزرگ به مهمانان عرضه شود.

میگو، ملخ و کرم پرورشی
به قول آشپز سرشناس رستوران چینی‌های خیابان ولیعصر مگر فراموش کرده‌ایم وقتی میگوی دریایی به صورت زنده در آب و روغن ویژه، میگوی فلفلی خشک شده و همچنین میگوی درشت و شاه‌میگو در سر میز غذاهای گران قیمت و اشرافی قرار گرفت تا چه اندازه همه گفتند ملخ دریایی است، پیف‌پیف کردند و حتی بعضی‌ها حال‌شان به هم خورد، حالا همان میگوی آن روزی به صورت پرورشی را تازه و یخ‌زده با گران‌ترین قیمت می‌خریم و با لذت می‌خوریم، پای قورباغه و گوشت لاک‌پشت، کبد نهنگ و صدف لیز با مزه آب هم با قیمت‌های بالا، یک درآمدسازی بسیار بالاست. حالا دیگر برای خالی نبودن عریضه در تولید و پرورش انواع غذاهای ابتکاری که از انواع جانوران و حیوانات و نیز جانوران زیرزمینی مانند کرم و مارهای مخصوص، نوع پرورشی آن را در دستور کار قرار داده‌اند.
«شما دوست ندارید جانور مانده زیر شن‌های کویر را در بشقاب غذایی‌تان قرار دهید، ما به‌عنوان کارخانه‌های تولیدی نمونه‌های پرورشی را با انواع ویتامین‌های موردنیاز بدن در اختیارتان قرار می‌دهیم»؛ این حرف سرمایه‌داران و سرمایه‌گذارانی است که در کشورهای اروپایی و امریکایی اقدام به راه‌اندازی کارگاه‌ها و کارخانه‌های بزرگ کرده‌اند تا به ارائه انواع غذاهای پرکالری و ضدکلسترول، جایگاه خود را نه در کشور خود که در همه جهان حفظ کنند و در توسعه آن بکوشند، سهم سرمایه‌داری است، مانند آقای ترامپ که نوع انسانی پرورشی را توسعه داد تا حتی به عنوان رییس‌جمهور امریکا سری توی سرها درآورد، به هر حال مجموعه این غذاها بیشتر هم از اروپا و امریکا راهی جهان این سوی دریا شده است، جهانی که با فقر آب روبه‌رو است و هنوز هم مردمش نمی‌دانند هم قیمتی نفت با آب روزی به پایان می‌رسد، وقتی آب کم باشد زراعت هم سخت می‌شود هنوز که پا به مریخ نگذاشته‌ایم گرچه بلیت یکسره به بهای ۲۰میلیون دلار در اختیار بعضی آدم‌های خوشبخت قرار گرفته است.
بگذریم...

غذاهایی که بشر را نجات می‌دهد
باور کنیم رسیدن به روزگاری که گوشت بره و بیفتک و غاز و مرغ خودش می‌تواند یک سرمایه بزرگ باشد، خیلی نزدیک است، امروز مصرف آب در ۹۳درصد جهان یک معضل بزرگ شده. تبدیل آب‌شور دریاها به آب شیرین قابل شرب خود بهای طلا را پیدا خواهد کرد، پس برگشت دادن آب فاضلاب‌ها و تبدیل به آب خوراکی دور از انتظار نیست، حتی به این هم فکر کرده‌اند که غذا را پس از مصرف دوباره‌سازی کنند. سرزمین ما با آداب و رسوم مربوط به قرن‌ها پیش یکی از کشورهایی بود که مردمش تهیه غذا از بیرون خانه و استفاده از رستوران را جز برای افراد مسافر و تنها نمی‌پسندیدند، به همین دلیل بسیاری از غذاهای ایرانی در خاطره‌ها ماندگار شده‌اند، غذاهایی که زنان خانواده در تهیه‌شان تبحر ویژه داشتند، مانند قرمه‌سبزی و قیمه و حتی آبگوشت و بالاخره فسنجان که بیشتر در مهمانی‌ها در سر میز و سفره قرار می‌گرفت اما از زمانی که فعالیت‌های بیرون از خانه در شرکت‌ها و کارخانه‌ها و وزارتخانه‌ها و اداره‌های مختلف رو به توسعه گذاشت و از سوی دیگر دخترخانم‌ها در زمینه تحصیل و مدرسه و دانشگاه گوی سبقت را از پسرها ربودند دیگر فرصتی برای تهیه غذای خانگی با عادت روز و همیشگی نماند و چنین بود که نخست چلوکبابی‌ها در محله‌های مختلف شکل گرفت که موردعلاقه همه خانواده بود و بعد هم رستوران‌های سنتی با برنامه‌ریزی پخت انواع غذاهای خانگی تا دیگر هیچ خانم خانه‌داری نگران تهیه غذا برای افراد خانواده نباشد. نکته جالب در این میان آشپزی مردانه بود که جای خود را باز کرد و آشپزهای ماهر به مردها خلاصه شد، به‌طوری که حتی در نذری‌پزی‌ها نیز که رسم بود به‌وسیله خانم‌های خانه‌دار انجام شود، آشپزهای مرد به خانه‌ها و بیرون تکیه‌ها و مساجد دعوت شدند. نوعی آشپزی خاص که باز هم از «نذر» سرچشمه می‌گرفت و همه افراد یک تکیه با روضه‌خوانی‌ها برای انجام حتی تقسیم لیوان آب به عزاداران پیشقدم می‌شدند و چنین بود که به هر حال تهیه غذا تقریبا به بیرون از خانه سپرده شد و با این اتفاق بسیاری از افراد که قبل از این مثلا مغازه ساندویچی یا آشپزی و تهیه حلیم را به عهده گرفته بودند با استقبالی که از سوی خانواده‌ها شد، اقدام به راه‌اندازی «فست‌فودی»های بزرگ کردند که روز به روز هم وسعت گرفت، غذاهایی که بیشتر کودکان و نوجوانان خانواده مورد علاقه‌شان است.

غذاهای نیمه‌آماده
اما به هر حال بسیاری از خانواده‌ها به ویژه در فصل زمستان و سرمای هوا، معتقد هستند غذا خوردن دور سفره و میز خانوادگی حال و هوای دیگری دارد، در این زمینه هم باز سروکله افراد مبتکر و دارای سرمایه و نقدینگی پیدا شد، امروز کارخانه‌های تولید موادغذایی به صورت‌های آماده، نیمه‌آماده و با مواد اولیه که به گونه استاندارد هم تولیدات‌شان را در فروشگاه‌های ویژه به صورت یخچال و فریزری عرضه می‌کنند بسیاری نیروهای زن و مرد و تحصیلکرده را جذب کرده‌اند تا انواع استیک و بیفتک، پیتزا، شامی و شنیسل، فلافل و سمبوسه و... با مارک‌های گوناگون را تهیه و به فروش برسانند این یعنی تعطیلی نسبی آشپزخانه‌های خانگی و چرخاندن پول در جامعه که بد هم نیست، اما سنت هم همیشه بد نیست، برای همین هم هست که در بعضی از شهرهای ایران، هنوز غذاپزی و تهیه غذاهای روزانه و شبانه یک رسم کهنه‌نشده به‌شمار می‌آید، شهرهایی که به همین دلیل دارای کمترین تعداد رستوران و ساندویچ‌فروشی هستند؛ برای مثال یزد، شهری که به غذاهایش می‌بالند. در یزد فقط مسافران و گردشگران عامل اصلی به وجود آمدن رستوران‌ها هستند وگرنه حتی اگر هر روزه «شله یا شوله» نوعی‌اش پرسبزی و مقوی سرسفره بیاید باز مردمش راضی‌تر هستند و یادمان نرود ازجمله جامعه‌های ثروتمند هم در یزد به سر می‌برند، اما دیر یا زود غذاهای آماده و تهیه شده در رستوران‌ها، به خانه‌های شهرهایی مثل یزد و کاشان و به نوعی اصفهان راه باز خواهد کرد. به هر حال وقتی جوجه کباب و کباب لقمه و لقمه برنج و کوفته و کوکو و شامی و کتلت و کرلت و کوردن پلو و ماهی قزل‌آلای آماده و همبرگرها و ناگت مرغ و همبرگر مرغ و میگو سوخاری و مرغ سوخاری در بسته‌بندی‌های مناسب و در فروشگاه‌ها عرضه می‌شود، نمی‌شود نشست و برنج و لپه و عدس پاک کرد. این حرف یک مادربزرگ سنتی است به نام «ماه سلطان» که دو عروس و سه داماد و یازده نوه دارد. دیگر آن روزگاری که مرد خانه برنج و بنشن و سیب‌زمینی و پیاز می‌خرید و تا دانه آخر هم حساب همه چیز را داشت، گذشت، ما از ترس مادرشوهر و زبان بازی خواهرشوهر که همه هم زیر یک سقف زندگی می‌کردیم... پخت انواع غذا را قبل از به خانه شوهر رفتن یاد می‌گرفتیم، چون در غیر این صورت انواع متلک‌ها را باید می‌شنیدیم و به روی خودمان نمی‌آوردیم، چقدر عروس‌ها را دیدیم که به خاطر کم‌نمک بودن و شور درآمدن غذا حتی به خانه پدر و مادر فرستاده شدند ؛وضعیتی در آن زمان بود که وقتی دختری به خانه بخت می‌رفت یعنی یک «نان‌خور» کم می‌شد، بزرگترین سرگرمی ما آن زمان شکستن یک مشت تخمه آن هم عصرها در حیاط خانه بود. رادیو زمانی روشن می‌شد که مردهای خانواده می‌رسیدند، خیار در ظرف میوه اگر خوب شسته نشده بود، کلی ماجرا داشت... ما حتی خاکه زغال الک می‌کردیم و می‌شدیم «دده مطبخی» یا همان کنیز سیاه. کار تهیه زغال سرخ شده برای منقل و الک کردن خاکستر به عهده ما بود، ظرف «گوله خاکه» خاک زغال که خیس می‌خورد و تبدیل به مثلا یک کوفته می‌شد باید تا دو روز مانده به عید نوروز می‌رسید وگرنه ما مقصر قلمداد می‌شدیم که حساب خاکه زغال را از دست داده بودیم. در حالی که در وضع حاضر عروس خانه یک دختر عزیزکرده دیگر است و چراغ زندگی را روشن می‌کند. وقتی من پیرزن یک گوشی همراه مدل بالا در کیف دارم وقتی تلویزیون اندازه پرده سینما در خانه هست و یخچال و فریزرها دائم در حال کار کردن هستند و زمستان‌مان با شوفاژها و بخاری‌های گازی گرم می‌شود و تابستان زیر کولر زندگی می‌کنیم، چه توقعی است که باید عروس خانه، یعنی دخترمان غذا درست کند. من شاهد هستم پسرهایم ظرف‌ها را شبانه می‌شویند و همین طور دخترهایم. با شوهرانشان رفیق و یکرنگ هستند، من هم بدم نمی‌آید گاهی پیتزا بخورم، یا جمعه‌ها پسرم چلوکباب نایب سفارش بدهد، آن زمان زندگی شکل دیگری داشت و امروز لازمه زندگی همین کنار آمدن با وضعیت فعلی است.

چلوکباب و فست‌فود
به طوری که شمارش شده در حال حاضر ۱۰۱ نوع غذای فوری در همه جای دنیا مورد مصرف خانواده‌هاست، وقتی برای نشستن و دو ساعت غذا خوردن نیست، آینده هم که تکلیفش روشن شده، استفاده از انواع جانوران زمینی، دریایی و رودخانه‌ای، به گفته کارشناسان مواد غذایی و جامعه‌شناسان، دیگر پیری و درماندگی کمتر در خانواده وجود دارد، روز به روز بر تعداد جمعیت افزوده می‌شود و باید برای آب و غذا فکر بهینه کرد، غذاهای فردا امروز آزاردهنده است ولی فردا که از راه برسد قصه متفاوت می‌شود، مجموعه‌ای از غذا و سالاد و سوپ در بسته‌های نایلونی و در اسرع وقت در پارک و خانه و محل کار قابل مصرف است که هم اشتها برانگیز است و هم با انواع ویتامین در اختیار همگان قرار می‌گیرد و به گفته‌ای ۵۰درصد هم ارزان‌تر تهیه می‌شود اینها زندگی را می‌سازد، چه باور کنیم و چه باور نکنیم غذای آینده مثل همان بسته‌بندی است که در سفرهای فضایی در اختیار مسافران هوایی مریخ قرار می‌گیرد. اگر شک دارید به کتاب‌های مربوط به «ژول ورن» مراجعه کنید و فردا را امروز ببینید. فعلا در زمینه غذا و مصرف غذا.
(سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵) ۰۹:۵۷

پست الکترونیک را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید


خبر 1

خبر برگزیده

بازار ارز

سرویس نمایشگاه و همایش‌ها